صحیفة الرضا به روایت شیخ صدوق و ابوعبدالرحمان سُلَمی
محمد کاظم رحمتی
اشاره:
یکی از مطالب مورد بحث و جدل میان محققان تاریخ تصوف اسلامی، متنی به نام «تفسیر امام صادق علیه السلام» است که لوی ماسینیون و پول نویا و اخیراً گرهارد باورینگ درباره آن مطالبی نگاشتهاند. این نوشتار بر آن است تا نشان دهد که حداقل بخشی از آنچه به نام «تفسیر امام صادق علیه السلام» در متون عرفانی ـ خاصه آثار ابوعبدالرحمان سلمی ـ مشهور است، تحریری دیگر از اثر شیعی مشهور به نام صحیفة الرضا است. در آغاز این نوشتار از تحریر شیخ صدوق (متوفی 381 ق) که در آثار او به تفاریق آمده و سپس از تحریر سلمی و نکات دیگری درباره این کتاب سخن رفته است.
ابوجعفر محمد بن علیبن حسینبن بابویه (متوفی 381 ق)، مشهور به شیخ صدوق، از عالمان امامی پر اثر است که در اواخر دوران غیبت صغری (حدود 307 ق) در خاندان مشهوری از محدثان قمی متولد و به زودی یکی از محدثان به نام امامیه شد. درباره شیخ صدوق و حیات وی بسیار سخن رفته است و تکرار آن لزومی ندارد. نکتهای که در اینجا مورد نظر است، نقش شیخ صدوق در روایت یک متن کهن امامی است. میدانیم که شیخ صدوق، اثر ارزشمندی درباره حیات امام رضا علیه السلام به نام عیون اخبارالرضا (ع) نگاشته که در جایی دیگر از اهمیت تاریخی آن سخن گفتهام. روشن است که شیخ صدوق در تألیف این اثر علاوه بر بهرهگیری از متون تاریخی که حاوی مطالبی درباره حیات و زندگی آن امام همام بوده، از متون حدیثی که به نقل مطالب آن حضرت اختصاص داشته نیز بهره جسته است. یکی از مشهورترین این متون، اثری به نام صحیفة الرضا (ع) است.
نسخه کهن صحیفة الرضا
ابوالعباس احمدبن علی نجاشی (متوفی 450 ق) در کتاب رجال خود، به قرائت آثار معرفی رجال امامیه نزد استادانش، اشاراتی دارد. از جمله این متون، صحیفة الرضاست. نجاشی (ص 100) در شرح احوال احمدبن عامر بن سلیمان (متولد 157 ق) مینویسد: «قال عبدالله ابنه ـ فیما أجازنا الحسن بن احمد بن ابراهیم ـ : حدثنا أبی قال: حدثنا عبدالله قال: ولد أبی سنة سبع و خمسین و مائة ولقی الرضا علیه السلام سنة أربع و تسعین و مائة و مات الرضا علیه السلام بطوس سنة اثنتین و مائتین یوم الثلثاء لثمان عشرة خلون من جمادی الاولی و شاهدت أبا الحسن و أبا محمد علیهماالسلام و کان أبی مؤذنهما و مات علی بن محمد (ع)سنة أربع و أربعین و مائتین و مات الحسن (ع) سنة ستین و مائتین یومالجمعة لثلاث عشرة خلت منالمحرم و صلی علیه المعتمد ابوعیسی بن المتوکل».
بر اساس آنچه که نجاشی آورده، نسخهای از این کتاب به خط عبداللهبن احمدبن عامر یا پدرش نزد نجاشی بوده آن را به اجازه الحسن بن احمدبن ابراهیم از مؤلف دریافت کرده است. نجاشی در ادامه درباره قرائت این نسخه نزد استاد خود ابنالجندی (متوفی 396 ق) نوشته است: «رفع ألی هذه النسخ نسخة عبداللهبن احمدبن عامرالطایی، أبوالحسن أحمد بن محمدبن موسی الجُندی شیخنا رحمه الله، قرأتها علیه حدّثکم ابوالفضل عبدالله بن احمدبن عامر قال حدثنا أبی قال: حدثنا الرضا علیبن موسی علیه السلام و النسخة حسنة» (رجال النجاشی، ص 100، 229).
شیخ صدوق و تخریج روایات صحیفة الرضا
شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا و آثار دیگرش به چهار طریق زیر روایاتی از صحیفة الرضا را تخریج کرده است:
1. حدثنا ابومنصور أحمد بن ابراهیمبن بکر الخوری [در متن به خطا الجوزی] قال حدثنا ابومحمد زید بن محمد البغدادی قال حدثنا ابوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامر بن سلیمان الطائی بالبصرة قال حدثنا أبی قال علیبن موسی الرضا عن أبیه...». موارد منقول: الخصال، ج1، ص 188 (با افتادگی حدثنا أبی)، 208، 314 (با افتادگی ابی)، 315، 324 و 343 [الخوزی]؛ ج2، ص 343؛ عیون اخبارالرضا، ج1، ص 258 ـ 259.
2. حدثنا أبوالحسن محمدبن عمرو بن علی بن عبدالله البصری بایلاق قال حدثنی أبو عبدالله محمدبن عبدالله بن احمدبن جبلة الواعفا (متوفی 344 ق) قال حدثنی أبوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامرالطائی قال حدثنا أبی قال حدثنا علیبن موسیالرضا». موارد منقول: الخصال، ج1، ص 208 ـ 209، 221 ـ 222، 262 ـ 263 (با افتادگی ابی)، 318 ـ 319، 322 ـ 323؛ ج2، ص 344 ـ 345، 388 ـ 389؛ علل الشرایع، ج2، ص 493 ـ 494، 495؛ ج 2، ص 520، 554، 571؛ ج2، ص 593 ـ 598 (با افتادگی أبی)؛ عیون اخبارالرضا، ج1، ص 240 ـ 248.
3. حدثنا ابوعلی احمد بن أبی جعفر البیهقی (زنده به سال 354 و سماع صدوق در قید از وی) قال حدثنا أبوعلی احمدبن علیبن جبرئیل الجرجانی البزاز قال حدثنا اسماعیلبن أبی عبدالله ابوعمرو القطان قال حدثنا احمدبن عبداللهبن عامرالطائی ببغداد علی باب صغرالسکری عند جسر أبی الزنج قال حدثنی أبو احمد بن سلیمان الطائی عن علیبن موسیالرضا (ع) بالمدینة سنة 194. موارد منقول: عیون اخبارالرضا، ج2، ص 8 ـ 9.
4. این طریق خود سه طریق است. «حدثنا ابوالحسن محمدبن علیبن الشاه الفقیه المروزی بمروروذ فی داره قال حدثنا ابوبکر بن محمدبن عبدالله النیسابوری قال حدثنا ابوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامربن سلیمان الطائی بالبصرة قال حدثنا أبی فی سنة 260 قال حدثنی علیبن موسیالرضا سنة 194 (عیون اخبارالرضا، ج2، ص 24 ـ 25).
و حدثنا ابومنصور احمدبن ابراهیمبن بکرالخوری بنیسابور قال حدثنا ابواسحاق ابراهیمبن هارونبن محمدالخوری قال حدثنا جعفر بن محمدبن زیاد الفقیه الخوری بنیسابور قال حدثنا احمدبن عبدالله المروی الشیبانی عنالرضا علیبن الموسی و حدثنی ابوعبدالله الحسینبن محمد الأشنانی الرازی العدل ببلخ قال حدثنا علیبن محمدبن مهرویة القزوینی عن داود بن سلیمان الغزاء عن علیبن موسی الرضا (ع) قال حدثنی ابی ...» (عیون اخبارالرضا، ج2، ص 25 ـ 49).
ابوعبدالرحمان سلمی و روایت صحیفة الرضا
ابوعبدالرحمان محمدبن حسین سلمی در 325 ق یا 330 ق. در نیشابور به دنیا آمد و در همان شهر در سال 412 ق . درگذشت. از میان آثار فراوان سلمی دو اثر تفسیری وی به نامهای حقائق التفسیر و زیادات حقائق التفسیر شهرت فراوانی دارند. از حقائق التفسیر نسخههای فراوانی باقی مانده ولی از زیادات حقائق التفسیر تنها یک نسخه خطی باقی است که گرهارد باورنیگ متن آن را تصحیح و چاپ کرده است. باورینگ در مقالهای با عنوان «مصادر اصلی تفسیر زیادات حقائق التفسیر سلمی»، بحثی با عنوان مآخذ مطالب منقول از امام جعفر الصادق (ع) در این تفسیر دارد و در اشاره به تفسیر امام صادق (ع) چنین نوشته است:
«دومین فردی که سلمی به کرات در زیادات حقائق التفسیر از او نقل کرده، جعفر بن محمد الصادق، ششمین امام شیعیان است. زمانی که سلمی نام جعفر را بدون اَسناد به کار میبرد، از ایشان به جعفربن محمد الصادق، الصادق یا جعفر (ع) یاد کرده که برای تمیز دقیق ایشان از جعفربن محمدبن نصیر خلدی (متوفی 348 ق/ 959 م) است که واسطه سلمی در برخی اَسناد زیادات حقائق التفسیر است. سلمی حدوداً بیش از دویست عبارت تفسیری از طریق امام جعفر صادق علیه السلام (211 نقل تفسیری در 163 سطر) از مآخذ مختلف نقل کرده است. حدود نیمی از مطالب (94 نقل قول) مشخصاً از طریق احمدبن نصر الذارع از عبدالله بن احمدبن عامر از پدرش از علیبن موسیالرضا (متوفی 203 ق / 818 م) از پدرش از جعفربن محمد (ع) است. هویت همه این افراد را با قطعیت میتوان تعیین کرد.
راوی مستقیم سلمی (در نقل این مطالب) ابوبکر احمدبن نصر بن عبداللهبن الفتح بغدادی الذارع (متوفی بعد از 365 ق/ 975 ـ 976 م) است که مقیم نهروان بوده و در همان جا با سلمی دیدار کرد. و سلمی از وی مطالبی درباره سه عبارت جنید شنیده است. تمام توضیحات به جعفر الصادق (ع) منسوب است و از طریق احمدبن نصر الذارع در زیادات حقائق التفسیر به شیوه اجازه از نصر نقل شده است. مؤلف کتاب تاریخ بغداد (خطیب بغدادی) افرادی را که از احمدبن نصر ذارع مطالبی نقل کردهاند نام میبرد. اما عبداللهبن احمدبن عامر در میان آنها نیست. یکی از سه فردی که در تاریخ بغداد به عنوان راوی از احمدبن نصر الذارع یاد شدهاند، ابوعلی الحسن بن الحسین بن العباس بن الفضل بن المغیرة بن دوما النائلی، مقیم بغداد بوده که بین 346 ق / 952م. تا 431 ق / 1040 م. حیات داشته و گویا در سال 365 ق / 975 ـ 976م. از احمدبن نصر ذارع حدیث شنیده است. ذهبی خاطرنشان کرده است تا آنجا که میداند تاریخ وفات احمدبن نصر ذارع ثبت نشده، اما وی را در وفیات سال 365 ق/ 975 ـ 976 م. یا بعد از آن یاد کرده است. مؤلف تاریخ بغداد احمدبن نصر ذارع را فردی ثقه نمیداند و ابوالحسن علیبن عمربن احمدبن مهدی الدارقُطنی (متوفی 385 ق/ 995 م) احمدبن نصر را به اشاعه اباطیل و افک متهم کرده است و در همانجا بر روایت احادیث شیعه توسط وی تأکید کرده است. دارقطنی سلسله اسناد را از احمدبن نصر الذارع تا ابوالمغیره صدقة بن موسی بن تمیم سلمی دقیق البصری (پدربزرگ مادری وی آورده است پدر البصری با سلسله سند خانوادگی شیعی از علیبن موسیالرضا (ع) تا جعفر الصادق و علیبن ابیطالب (متوفی 40 ق / 661 م) نقل روایت کرده است. ذهبی جزء مشهوری را به احمدبن نصر الذارع منسوب میداند و بر احتیاط در نقل از وی تنبه داده چرا که طامات نقل میکرده است.
احمدبن نصر الذارع مطالب خود را از طریق ابوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامربن صالح طائی (متوفی 324 ق / 936 م) دریافت کرده است. عبداللهبن احمدبن عامر در تاریخ بغداد به صراحت فردی معرفی شده که روایات خود را از منبعی مکتوب (نسخة) از طریق پدرش روایت کرده است که او نیز راوی مجموعه روایاتی بوده که با سلسله اسنادی از طریق علیبن موسیالرضا به جعفربن محمد صادق منتهی میشود. در حقیقت مؤلف تاریخ بغداد به صراحت میگوید که در سال 265 ق / 878 ـ 879 م. عبدالله بن عامر از پدرش نقل حدیث کرده است که وی آنها را از علیبن موسیالرضا (ع) 194 ق / 809 ـ 810 م. به سلسسله اسناد خانوادگی که به علیبن ابیطالب منتهی میشود، سماع کرده است. ابومحمد حسن بن علی زهری بصری به نقل از حمزهبن یوسف و علیبن محمدبن نصر از عبداللهبن احمدبن عامر اظهار نارضایتی کرده و او را فردی بیسواد (امی) و راوی غیر ثقه دانسته است. ابنجوزی صراحتاً عبداللهبن احمدبن عامر را مؤلف اثری جعلی (باطل) معرفی کرده و ذهبی این اثر را متنی جعلی دانسته (تلک نسخة الموضوعة الباطلة) که عبداللهبن احمدبن عامر یا پدرش مطالب نادرستی را به آن وارد کردهاند.
عبداللهبن عامربن سلیمان طائی، پدر احمدبن عامر، در سرمنرای (سامرا) زندگی میکرده و در آنجا احادیث علیبن موسیالرضا را روایت کرده است. ذهبی افرادی را که به روایت از علیبن موسیالرضا مظنون بودهاند، نام برده و احمدبن عامر را همراه با ابوالصلت عبدالسلام بن صالح بن ایوببن میسرة هروی نیشابوری (متوفی 236 ق/ 851 م) که یکی از راویان از وی ابنعطیه است و عبداللهبن عباس قزوینی را سه فردی معرفی میکند که از علیبن موسیالرضا روایت نقل میکنند. گرچه ذهبی این افراد را راویانی ضعیف دانسته است.
ذهبی میگوید که علیبن موسیالرضا (ع) سه طریق روایت خانوادگی را روایت کرده که به جعفرالصادق نسبت داده شده است. یکی از این سه طریق روایت، مجلدی بزرگ (نسخة کبیرة) است که در اختیار احمدبن عامربن سلیمان طائی بوده است.
روایت دوم از طریق ابوالحسن علیبن مهدیبن صدقه رقی بوده که به روایت پسر وی، ابوعلی احمدبن علیبن مهدیبن صدقه بن هاشمبن غالب رقی نقل شده است. ذهبی نسخه تحت تملک احمدبن علیبن مهدی را متنی جعلی (نسخة مکذوبة) و حاوی خبر باطل وصف کرده است. سلمی با این تحریر آشنا بوده زیرا همین سلسله سند را در آداب الصحبة نقل کرده و در آغاز حقائق التفسیر متن را با سلسله سند خانوادگی که به علیبن موسی ختم میشود، به طریق سلسله سند مهم علیبن مهدی و پسرش ابوعلی احمدبن مهدیبن صدقة بن هاشمبن غالب الرقی به محمدبن عبداللهبن المطلب شیبانی که راوی مستقیم اثر برای سلمی بوده، نقل کرده است. سلمی، شیبانی را در کوفه دیدار کرده است و در آنجا از وی حدیث را به نقل از ابوالفضل الیاسبن یوسف شکلی که وی از ابوالحسن سریبن مغلاس سقطی (متوفی 251 ق / 865 م) روایت کرده، سماع کرده است. راوی مستقیم برای سلمی، ابوالفضل محمدبن عبیدالله بن بهلول بن همامبن مطلب شیبانی کوفی (297 ـ 387 ق/ 910 ـ 997 م) بوده که تشیع جنازه وی در بغداد به شورش همگانی در 387 ق / 997 م. انجامید و در تاریخ بغداد به او نسبت جعل حدیث شیعی داده شده است.
تحریر سوم در تملک ابواحمد داود بن سلیمانبن یوسف قاری جرجانی قزوینی بوده که در تاریخ محلی قزوین [التدوین] فرد مشهوری در روایت احادیث شیعی از طریق علیبن موسیالرضا معرفی شده که ایشان را در خانه خود، در قزوین، از چشم دشمنان پنهان کرده است. عالمان قزوینی، چون ابوالحسن علیبن محمدبن مهرویه قزوینی (متوفی 335 ق/ 946 ـ 947م) در نهاوند، از این مجلد حدیثی (نسخة) که در تملک داود بن سلیمان بوده، نقل کرده است. نکته با ارزش این است که تمامی منقولات از تحریری در تملک داود بن سلیمان بوده که به امام علیبن ابیطالب منتهی میشده است.
سلسله سند مهم سلمی سنی (از طریق راوی مستقیم وی احمدبن نصر الذارع به واسطههای عبداللهبن عامر و پدرش از طریق سلسله سندی خانوادگی شیعی که از طریق علیبن موسیالرضا (ع) به جعفرالصادق میرسد) دارای اشکال زمانی است، چرا که عبداللهبن احمدبن عامر در 324 ق / 936 م. درگذشته است و پدرش نمیتوانسته علیالرضا (متوفی 203 ق / 818 م) را دیدار کرده باشد. با این همه عبداللهبن احمدبن عامر و پدرش تحریری از تعالیم شیعی منسوب به جعفرالصادق به روایت علیالرضا در اختیار داشتهاند. از این تحریر که به وضوح به عنوان متنی مکتوب یاد شده، سلمی توضیحات قرآنی را به طریق احمدبن نصر برگزیده است. موضع خصمانه ذهبی نسبت به حدیث شیعه سبب شده است که این طریق روایت را ضعیف بخواند. با این حال، مطالب نقل شده مبنی بر این سلسله اسناد، از اعتبار خاص حدیث شیعه در تصوف سنی حکایت دارد. اسناد کم اعتبارتر روایت حدیث نیز در حقائق التفسیر آمده است. این اسناد مفصل یکی از طرق مهمی است که سلمی برای ورود حجم قابل توجهی از تعالیم منسوب به جعفرالصادق به سنت صوفیان خراسان در قرن چهارم / دهم به کار برده است. این ادعا که سلمی خود کسی است که در را برای ورود این احادیث خانوادگی شیعه به تصوف گشود، پذیرفتنی است؛ اثباتاً با معرفی روات آن که همگی جایگاهی در سنت روایت احادیث شیعه تا زمان راوی مستقیم سلمی ابونصر بن عبدالله اصفهانی، داشتند و سلباً به دلیل نبود این تفسیرات شیعی در کتابهای مرجع کهنتر صوفیان که در حقائق التفسیر و زیادات حقائق التفسیر گرد آمدهاند».
زیدیه و روایت صحیفة الرضا
مجدالدین بن محمد مؤیدی، فقیه زیدی معاصر، در کتاب بسیار مهم خود، لوامعالانوار، بحث کاملی درباره صحیفة الرضا دارد که سلسله روایت وی در نقل این کتاب چنین است: «أرویها سماعاً بقرائی لها علی والدی العلامة الولی محمدبن منصور المؤیدی رضیالله عنهما فی. رمضان عام 1355 و هو یرویها بالأسانید السابقة الیالامام المجتبی المهدی لدین الله احمدبن یحیی (متوفی 825) عن أبیه ابراهیم عن رضیالدین ابراهیم بن محمد (متوفی 722) [و هو یروی] صحیفة علیبن موسی عنالامام نجمالدین التبریزی عنالحافظ ابن عساکر عن زاهد بن طاهر الشحامی عنالحافظ البیهقی الشافعی عن ابیالقاسم المفسر عن ابیبکربن جعدة قال أنبانا ابوالقاسم عبداللهبن احمد بن عامر الطائی» (ج1، ص 476 ـ 477).
طریق دیگر در روایت صحیفة الرضا، طریق یحییبن اسماعیل راوی زیدی نهجالبلاغه در نیشابور است که صحیفة الرضا را از عمش حسینبن علی جوینی به سلسله سند متصل به مؤلف روایت کرده است (لوامعالانوار، ج1، ص 481). از این رو شگفت نیست که امروز در کتابخانههای یمنی، نسخههایی از این کتاب موجود باشد.
نکته پایانی
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا سلمی روایاتی صوفیانه را به نقل این سند کاملاً مشهور آورده است. مسلماً این روایات صوفیانه در محافل امامیه رواج نداشته و ظاهراً شهرت سلسله سند آن، موجب شده تا برای ترویج عقاید صوفیانه مورد استفاده قرار گیرد. در هر حال این روایات صوفیانه با این سند مشهور قبل از سلمی در محافل صوفیانه عراق تداول داشته و کاری که سلمی انجام داده، انتقال یک روایات به محافل صوفیانه خراسان بوده است. با وجود آن که عالمان امامی به طریقهای دیگر روایت این کتاب آشنا بودهاند، ظاهراً هیچگاه از تحریر صوفیانه این اثر که به دست سلمی تدوین نهایی یافته، بهره نبردهاند.